Monday, February 04, 2013

آقای خامنه‌ای مشکل شمایید

پخش زندهی جلسه استیضاح وزیر کار دولت کودتا از رادیو و تبادل اتهامات رییس دولت و مجلس فرمایشی به یکدیگر برای شنوندگان یا آنهایی که بعدتر در جریان این جلسه قرار گرفتند نتیجهای جز سرافکندگی برای ایرانیان چه در خارج و چه در داخل کشور نداشت.
خروجی این نشست بین دولت و مجلس تنها یک چیز بود و آن اینکه مشکل فراتر از روسای سه قوه است و بنیان این گرفتاریها بیتدبیری شخص رهبر جمهوری اسلامی است.
آقای خامنهای حدود یکماه پیش در نشستی با سران دو قوه مقننه و مجریه به این نکته اشاره میکند که «فردای قیامت اگر از ایشان به دلیل قرار گرفتن کشور در شرایط سقوط سوال شود خواهند گفت که اطرافیان ایشان و زیردستانشان در ادارهی کشور ایراد دارند».
آیا از بیتدبیری آقای خامنهای نیست که علی لاریجانی و برادرش روسای دو قوه مقننه و قضاییه میشوند و احمدینژاد رییس دولت؟ اگر در ایران انتخابات آزاد برگزار میشد آیا این سه نفر سکاندار قوای سهگانهی ایران میشدند؟ آقای خامنهای با گفتن اینکه اشکال از زیردستان ایشان است قصد دارند خدار را هم گول بزنند! آقای خامنهای مگر همان رهبری نیست که در نمازجمعه 29 خرداد 88 نظرات خود را به احمدینژاد؛ رییس دولت سوگلیاش نزدیکتر دانست و با عتاب به معترضان گفت که اگر باز به خیابان بیایند مسئول عواقب کار خود هستند؟
پدرم در مقالهای پیشاز انتخابات سال 88  به رهبر جمهوری اسلامی یادآوری کرد که به کوتولههای سیاسی تکیه نکند چون آنان مانند وزنهای به ایشان چسبیدهاند و انتهای کارشان غرق شدن خواهد بود.
اگر همان روزی که نوای نحس "بگمبگم" آغاز شد ـ جلوی متوهمان و دعانویسان گرفته شده بود امروز پارلمان کشور به "خانهی قمرخانم تبدیل نمیشد.
آقای خامنهای امثال پدرم و همفکرانش را بهدلیل همین پیشبینیها دربند کرد و به آنان اتیکت فتنهگر چسباند حالا شاهد آن است که پیشبینی آنان از خود ایشان درستتر بوده است.
رخدادهای 20 سال گذشته، که کشورمان تحت رهبری ایشان بوده، بهخصوص 4 سال اخیر و خاصه جلسه استیضاح وزیر کار نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی فاقد دو خصلت "مدیر" و "مدبر" بودن برای رهبری است، دو خصیصهای که در قانون اساسی به صراحت به آنها اشاره شده و رهبر باید این خصوصیتها را داشته باشد.
رهبر جمهوری اسلامی منشا تمام مشکلات کشور است. خبرگان مزدبگیرش که جرات مخالفت با وی را ندارند اما اگر ذرهای ـ تنها ذرهای خدا ترسی در ایشان باقی مانده باشد، باید از رهبری کنارهگیری کند. که اگر چنین کند شاید ـ شاید در روز قیامتی میگوید به آن باور دارد خون "ندا" ها و "سهراب" ها گریبانش را نگیرد

Posted via email from Onlymehdi

Saturday, January 26, 2013

برسد به دست میهمان ویژه آقا

برسد به دست میهمان ویژه آقا

سلام پدر جان،

بهمنی دیگر از راه رسید. و تو باز در سالروز تولدت در پشت میله های زندان، بهار آزادی را به انتظار نشسته ای. بهمن ماه، همواره یادآور آن است که عاقبت دیکتاتوری، سقوط است. حکایت تو و همرزمانت، یکی از تراژدی های تاریخ است.نسلی که برای استقلال و آزادی کشورشان، با دلی پرامید، انقلابی شکوهمند را رقم زدند، اما دیری نپایید که از بطن انقلاب شان، دوباره دیکتاتوری قد علم کرد و اینبار باز انقلاب، فرزندان خویش را بلعید و به دل زندان ها فرستاد، چرا که فریاد عدالتخواهی انقلابیون قدیم، معیاری بود و هست بر انحراف از آن آرمان ها که بخاطرش انقلاب شد.
نمیدانم به چه میزان از حال و روز مملکت خبری داری؟! اما اوضاع اصلا خوب نیست. نه اوضاع اقتصادی، نه آزادی سیاسی و اجتماعی، نه حتی اوضاع امنیت اجتماعی. امید که خیلی وقت است از این سرزمین پرکشیده و رفته. آنچنان فضای ناامیدی بر کشور سایه انداخته، که آدمیان در این سرزمین، تنها به فکر آنند که شبشان را چگونه به سلامت روز کنند. کسی را نه یارای حرکت هست و موقعیت و توان برنامه ریزی حتی برای چند روز دیگر. تنها غم نان امشب است که موتور حرکت آدمیان شده. حتی نمیدانند که فردا که از خواب برخواستند، قیمت دلار چقدر گران تر شده، و چقدر فقیرتر از امروزشان شده اند. وازه ها را توان توصیف حال و روز مردم در این روزها نیست. تو گویی، همگان حیرت زده، یک اتفاق مجهول را به انتظار نشسته اند. چیزی شبیه پایان. پایان چه؟ کسی نمیداند. حتی نمیدانند که این اتفاق مجهول خوب است یا بد؟! ولی میدانند که این روند تباهی، اگر ادامه یابد، جز فروپاشی اجتماعی و سیاسی چیز دیگری به ارمغان نخواهد آورد. گاهی اوقات فکر میکنم که این حس انتظار، شاید همان انتظار فروپاشی است. و شاید هم حس انتظار به ظهور یک منجی. یک منجی که بتواند توان حرکت و امید را به آدمیان برگرداند.
میدانیم که این روزهای سیاه و تباهی را دیده بودی که با زبانی دلسوزانه لب به شکایت و انتقاد گشوده بودی. تو خود بهتر از همه میدانستی که قدرت در دست چه کسی است و به جز تصمیم او، این قطار شتابان به سمت سقوط را وسیله دیگری برای بازایستادن نیست. و برای همین بود که انتقاداتت مستقیما متوجه پرقدرت ترین فرد این مرز و بوم بود. به همین دلیل شجاعت برای انتقاد از قدرت مطلق ،زندان بدون مرخصی تو، در ازای یک جرم مطبوعاتی نبود و نشد. جرم تو امنیتی بود و هست و این مجازات، هم تایید گر آن است. انتقاد از رهبر انقلابی که از ریل آرمان هایش انحراف یافته، هیچ گاه مطبوعاتی تلقی نشده است و گرنه تو هم باید از حداقل حقوق یک زندانی، همچون جوانفکر، برخوردار میشدی. پربیراه نیست که تو را میهمان ویژه رهبر انقلاب صدا کنم. تو به همراه ابوالفضل قدیانی، میهمان ویژه آقا هستید، چرا که شجاعانه، لب به انتقاد از رهبر گشودید. و برخورد امینی با یک جرم مطبوعاتی، و نداشتن حتی یک روز مرخصی، جزو پذیرایی های ویژه میزبان است.
خواستم بنویسم که میدانم روزی بهار خواهد آمد! اما دیدم حتی خودم هم در آمدن بهار شک دارم. با آن که ایمان دارم دیکتاتوری رفتنی است، همانگونه که پیشینیان رفتند، اما مطمئن نیستم ره آورد این رفتن چه باشد. چرا که آنقدر بی کفایتی های پی در پی خطر آفرین باشد که هزینه یک رفتن محتوم، جز فرپاشی بودن آنچه چند هزاره قدمت داشته نباشد. پس اینگونه مینویسم، که نمیدانم بهار خواهد آمد، اما امید دارم که به جای منجی، ساکنان قایق در حال غرق، همت و همیتی به خود خرج دهند و جلوی فرمان به سقوط یک ناخدا، باایستند. چرا که آن ها نیز دیگر غرق شدن را نه تنها احتمال میدهند، بلکه حس میکنند.

پسرت مهدی، بهمن 91

Posted via email from Onlymehdi

برسد به دست میهمان ویژه آقا

برسد به دست میهمان ویژه آقا

سلام پدر جان،

بهمنی دیگر از راه رسید. و تو باز در سالروز تولدت در پشت میله های زندان، بهار آزادی را به انتظار نشسته ای. بهمن ماه، همواره یادآور آن است که عاقبت دیکتاتوری، سقوط است.  حکایت تو و همرزمانت، یکی از تراژدی های تاریخ است.نسلی که برای استقلال و آزادی کشورشان، با دلی پرامید، انقلابی شکوهمند را رقم زدند، اما دیری نپایید که از بطن انقلاب شان، دوباره دیکتاتوری قد علم کرد و اینبار باز انقلاب، فرزندان خویش را بلعید و به دل زندان ها فرستاد، چرا که فریاد عدالتخواهی انقلابیون قدیم، معیاری بود و هست بر انحراف از آن آرمان ها که بخاطرش انقلاب شد.
نمیدانم به چه میزان از حال و روز مملکت خبری داری؟! اما اوضاع اصلا خوب نیست. نه اوضاع اقتصادی، نه آزادی سیاسی و اجتماعی، نه حتی اوضاع امنیت اجتماعی. امید که خیلی وقت است از این سرزمین پرکشیده و رفته. آنچنان فضای ناامیدی بر کشور سایه انداخته، که آدمیان در این سرزمین، تنها به فکر آنند که شبشان را چگونه به سلامت روز کنند. کسی را نه یارای حرکت هست و موقعیت و توان برنامه ریزی حتی برای چند روز دیگر. تنها غم نان امشب است که موتور حرکت آدمیان شده. حتی نمیدانند که فردا که از خواب برخواستند، قیمت دلار چقدر گران تر شده، و چقدر فقیرتر از امروزشان شده اند.  وازه ها را توان توصیف حال و روز مردم در این روزها نیست. تو گویی، همگان حیرت زده، یک اتفاق مجهول را به انتظار نشسته اند. چیزی شبیه پایان. پایان چه؟ کسی نمیداند. حتی نمیدانند که این اتفاق مجهول خوب است یا بد؟!  ولی میدانند که این روند تباهی، اگر ادامه یابد، جز فروپاشی اجتماعی و سیاسی چیز دیگری به ارمغان نخواهد آورد. گاهی اوقات فکر میکنم که این حس انتظار، شاید همان انتظار فروپاشی است. و شاید هم حس انتظار به ظهور یک منجی. یک منجی که بتواند توان حرکت و امید را به آدمیان برگرداند.
میدانیم که این روزهای سیاه و تباهی را دیده بودی که با زبانی دلسوزانه لب به شکایت و انتقاد گشوده بودی. تو خود بهتر از همه میدانستی که قدرت در دست چه کسی است و به جز تصمیم او، این قطار شتابان به سمت سقوط را وسیله دیگری برای بازایستادن نیست. و برای همین بود که انتقاداتت مستقیما متوجه پرقدرت ترین فرد این مرز و بوم بود. به همین دلیل شجاعت برای انتقاد از قدرت مطلق ،زندان بدون مرخصی تو، در ازای یک جرم مطبوعاتی نبود و نشد. جرم تو امنیتی بود و هست و این مجازات، هم تایید گر آن است. انتقاد از رهبر انقلابی که از ریل آرمان هایش انحراف یافته،  هیچ گاه مطبوعاتی تلقی نشده است و گرنه تو هم باید از حداقل حقوق یک زندانی، همچون جوانفکر، برخوردار میشدی. پربیراه نیست که تو را میهمان ویژه رهبر انقلاب صدا کنم. تو به همراه ابوالفضل قدیانی، میهمان ویژه آقا هستید، چرا که شجاعانه، لب به انتقاد از رهبر گشودید. و برخورد امینی با یک جرم مطبوعاتی، و نداشتن حتی یک روز مرخصی، جزو پذیرایی های ویژه میزبان است.
خواستم بنویسم که میدانم روزی بهار خواهد آمد! اما دیدم حتی خودم هم در آمدن بهار شک دارم. با آن که ایمان دارم دیکتاتوری رفتنی است، همانگونه که پیشینیان رفتند، اما مطمئن نیستم ره آورد این رفتن چه باشد. چرا که آنقدر بی کفایتی های پی در پی خطر آفرین باشد که هزینه یک رفتن محتوم، جز فرپاشی بودن آنچه چند هزاره قدمت داشته نباشد. 
پس اینگونه مینویسم، که نمیدانم بهار خواهد آمد، اما امید دارم که به جای منجی، ساکنان قایق در حال غرق، همت و همیتی به خود خرج دهند و جلوی فرمان به سقوط یک ناخدا، باایستند. چرا که آن ها نیز دیگر غرق شدن را نه تنها احتمال میدهند، بلکه حس میکنند.

پسرت مهدی، بهمن 91

Posted via email from Onlymehdi

Tuesday, August 28, 2012

عیسی سحرخیز به بند 209 زندان اوین منتقل شد

عیسی سحرخیز به بند 209 زندان اوین منتقل شد
در حالیکه عیسی سحرخیز بیش‌از شش‌ماه در "حصر بیمارستانی" و تحت مداوا بود، هم‌زمان با اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و مقارن ساعت 10 شب سه‌شنبه، هفتم شهریور به زندان اوین منتقل شد.
به‌گفته منابع نزدیک ماموران تنها اجازه دادند تا سحرخیز داروهایش را همراه با خود را ببرد این درحالی است که کماکان از وی به‌صورت یک روز درمیان "خون‌گیری" می‌شود و پزشکی قانونی 
پیشتر نظر خود مبنی بر "عدم تحمل کیفر" در خصوص وضعیت پزشکی سحرخیز را صادر کرده بود.
مدیرمسئول ماهنامه توقیف شده آفتاب پیشتر گفته بود: چنانچه قانون درخصوص پرونده قضایی وی رعایت نشود و برخلاف نظر پزشکان معالج؛ وی را دوباره به زندان منتقل کنند، از همان روز نخست دست به اعتصاب‌غذا خواهد زد.
منابع بیمارستانی می‌گویند پزشکان معالج وی در ماه مبارک رمضان سحرخیز را به دلیل مشکلات کلیوی و قلبی از روزه گرفتن منع کرده بودند.
این فشارها درحالی نسبت به زندانیان سیاسی وارد می شود که کمتر از 24 ساعت به ورود بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران باقی نمانده است و شرایط حاد پزشکی سحرخیز از طرق مختلف به دبیرکل گزارش شده است.

Posted via email from Onlymehdi

عیسی سحرخیز به بند 209 زندان اوین منتقل شد

در حالیکه عیسی سحرخیز بیشاز ششماه در "حصر بیمارستانی" و تحت مداوا بود، همزمان با اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و مقارن ساعت 10 شب سهشنبه، هفتم شهریور به زندان اوین منتقل شد.
بهگفته منابع نزدیک ماموران تنها اجازه دادند تا سحرخیز داروهایش را همراه با خود را ببرد این درحالی است که کماکان از وی بهصورت یک روز درمیان "خونگیری" میشود و پزشکی قانونی پیشتر نظر خود مبنی بر "عدم تحمل کیفر" در خصوص وضعیت پزشکی سحرخیز را صادر کرده بود.
مدیرمسئول ماهنامه توقیف شده آفتاب پیشتر گفته بود: چنانچه قانون درخصوص پرونده قضایی وی رعایت نشود و برخلاف نظر پزشکان معالج؛ وی را دوباره به زندان منتقل کنند، از همان روز نخست دست به اعتصابغذا خواهد زد.
منابع بیمارستانی میگویند پزشکان معالج وی در ماه مبارک رمضان سحرخیز را به دلیل مشکلات کلیوی و قلبی از روزه گرفتن منع کرده بودند.
این فشارها درحالی نسبت به زندانیان سیاسی وارد می شود که کمتر از 24 ساعت به ورود بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران باقی نمانده است و شرایط حاد پزشکی سحرخیز از طرق مختلف به دبیرکل گزارش شده است.

Posted via email from Onlymehdi

عیسی سحرخیز به بند 209 زندان اوین منتقل شد

در حالیکه عیسی سحرخیز بیشاز ششماه در "حصر بیمارستانی" و تحت مداوا بود، همزمان با اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و مقارن ساعت 10 شب سهشنبه، هفتم شهریور به زندان اوین منتقل شد.

بهگفته منابع نزدیک ماموران تنها اجازه دادند تا سحرخیز داروهایش را همراه با خود را ببرد این درحالی است که کماکان از وی بهصورت یک روز درمیان "خونگیری" میشود و پزشکی قانونی پیشتر نظر خود مبنی بر "عدم تحمل کیفر" در خصوص وضعیت پزشکی سحرخیز را صادر کرده بود.

مدیرمسئول ماهنامه توقیف شده آفتاب پیشتر گفته بود: چنانچه قانون درخصوص پرونده قضایی وی رعایت نشود و برخلاف نظر پزشکان معالج؛ وی را دوباره به زندان منتقل کنند، از همان روز نخست دست به اعتصابغذا خواهد زد.

منابع بیمارستانی میگویند پزشکان معالج وی در ماه مبارک رمضان سحرخیز را به دلیل مشکلات کلیوی و قلبی از روزه گرفتن منع کرده بودند.

این فشارها درحالی نسبت به زندانیان سیاسی وارد می شود که کمتر از 24 ساعت به ورود بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران باقی نمانده است و شرایط حاد پزشکی سحرخیز از طرق مختلف به دبیرکل گزارش شده است.

 

 

Posted via email from Onlymehdi

Thursday, September 08, 2011

نامه وبلاگ‌نویسان ایرانی به شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز

نامه وبلاگ‌نویسان ایرانی به شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز

اعضای محترم شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز

با سلام و احترام

روزهایی که پشت سر می‌گذاریم٬ جهانیان با چشم‌هایی مبهوت٬ شاهد دلاوری آزادگان و دموکراسی‌خواهان جهان عرب٬ علیه دیکتاتورهایی است که دوران زعامت آن‌ها٬ چیزی جز قصه مکرر و پرغصه ستم بر مردم نبوده است. پیروزی‌های مداوم عقلانیت و خرد٬ دموکراسی و آزادی بر جهل و استبداد و تانک و توپ٬ بار دیگر بر این سخن تاریخی مهر تاییدی زد که: حکومت با کفر می‌پاید و با ظلم٬ نه!

کم نیستند صاحب نظرانی که جنبش سبز مردم ایران را از عوامل محرک بر مردمان تونس و مصر و لیبی و سوریه می‌دانند. آنان نیز مانند ما٬ قصد کوتاه کردن دست استبداد از کشور خویش را داشته‌اند. امروز اما زمان آن است که از خود بپرسیم: چه شد در کشورهای عربی٬ مردم معشوق دموکراسی و آزادی را در آغوش می‌گیرند و ما با وجود تجربه 
۱۰۵ ساله٬ هم‌چنان از دست‌یازی به آن محروم‌ایم؟

فراموش نکرده‌اید و نکرده‌ایم که در روزهای سقوط دیکتاتور تونس و فرعون مصر٬ دو همراه جنبش سبز٬ مهدی کروبی  میرحسین موسوی٬ از مردم دعوت کردند تا در حمایت از انقلاب مردم مصر و تونس به خیابان ها بیایند. جوش و خروشی در جامعه فتاد و میلیون ها نفر دعوتشان را اجابت کردند. همین دعوت و همراهی با مردم باعث شده است که این عزیزان هم‌اکنون در حصر خانگی گرفتارند. انتظار مردم آن بود که در غیاب این عزیزان پرچم آزادی‌خواهی بر زمین نماند اما نه تنها حرکت مردم پشتیبان خود را از دست داده است بلکه سکوتی توام با رضایت از طرف اهل سیاست حصر این بزرگواران را در بر گرفته است.

آقایان موسوی و کروبی، با پایداری بر عهدی که با مردم بسته بودند، امروز در پیشگاه ملت، روسپید هستند. آن ها به کرات روند ظالمانه حاکمان در تضییع حقوق ملت، را به نقد نشستند و بارها بر غاصب بودن دولت فعلی و به رسمیت نشناختن آن تاکید کردند. چنانچه بیانیه های میر سبز و سخنان شیخ شجاع را بار دیگر مرور نمایید، بی شک بر اصرارشان در محکومیت حکومتی که دست به سرکوب و کشتار مردم بی گناه یازیده و لزوم پاسخگویی چنین حاکمانی بر خون های ریخته شده، وقوف خواهید یافت.

در حافظه این مردم ثبت است که چگونه شیخ شجاع در آخرین سخنان منتشر شده از حصر، چنین حکومتی را نه جمهوری و نه اسلامی دانست. این مردم هنوز به یاد دارند که آیت الله العظمی منتظری که به شهادت اکثر علما، اعلم فقها بود، رهبر فعلی را براساس احکام فقهی ظالم دانسته و حکم به عزل چنین رهبر ناعادلی داد. رهبر ناعادلی که شیخ می گفت که اختیاراتش از اختیارات خدا نیز بیشتر شده، در سیطره ولایتش و توسط نهادهای تحت سلطه اش، جنایت های بی شماری ثبت گردیده که نتیجه بی درنگش ملغی شدن ولایت اوست. مردم نیز در تظاهرات گوناگون این خواسته را فریاد کرده اند و امروز شکی در ساقط شدن ایشان از مقام رهبری بواسطه نداشتن پیش شرط چنین مقامی، عدالت، نیست.

آقای میر حسین موسوی، در بیانیه 17 ام، به صراحت کف مطالبات جنبش سبز برای گشایش باب تعامل با حاکمیت را برشمرده اند که بی گمان پیش‌شرط هرگونه کنش سیاسی حداقلی در چارچوب سیستم فعلی است و نادیده انگاشتن آن شروط، برابر با نادیده انگاشتن حق ملت بر تعیین سرنوشت خویش می باشد.

با انتشار شایعه دستگیری موسوی و کروبی، انتظار از تشکل شما بعنوان حامی این عزیزان، بسیار بیشتر از آنی بود که کردید. انتظار آن بود که اقدامی عملی در جهت خاتمه دادن به این حصر غیر قانونی از بزرگترین تشکل روحانیون اصلاح‌طلب دیده می‌شد و اگر امید به نتیجه‌ای برای این اقدام نبود آیا نمی‌توانستید به تاسی از علمای عهد مشروطه با بست نشینی در اماکن متبرکه، خواستار آزادی رهبران سبز باشید؟

 اما متاسفانه گذر ایام نشان داد که اعتراض های هر از چند شما، از کنایه هایی آن هم در خلوت وبسایت هایتان فراتر نخواهد رفت. شاید برخی استدلال نمایند که تشکل شما تحت فشار است و فرصت اعتراض سازمان یافته ندارید. اما صحبت های مناقشه آمیز گاه و بیگاه دبیرکل حزب متبوع از جمله طلب بخشش از رهبری و سخنان دیگر اشخاص برجسته آن تشکل، از جمله جناب آقای موسوی خوینی ها گمانه زنی های اولیه در جدا بودن مسیر تشکل شما از راهی که آقایان موسوی و کروبی در برابر ملت گشودند را قوی تر کرده است. این نگرانی ها زمانی رنگ جدی تری به خود میگیرد که جناب آقای موسوی خویینی ها که یک دهه پیش، نسلی از دانشجویان زندگی و آینده خود را فدای حمایت از مطبوعه به مسلخ برده شده ایشان کردند و بسیاریشان هنوز هزینه این اقدام خود را می‌پردازند از رسمیت نداشتن جنبش سبز سخن می راند! گویی برای شرکت در انتخابات و در راستای اجابت پیش شرط رهبری و فرمانده سپاه به جای اعلام برائت از جنبش سبز، راه مناسب را در پاک کردن جنبش سبز دیده اند. و یا صحبت هایی در حمایت از رهبری ایراد کرده اند که تماما با مواضع ثبت شده آقایان موسوی و کروبی در تناقض می باشد.

برای ما  جای عجب است که چگونه وزیر سابق کشور٬ می‌تواند از اجرای قانون در دوره وزارت خود سخن بگوید؟ آیا انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم٬ بر مبنای قانون برگزار شد؟ آیا حملات نیروی انتظامی به دانشگاه‌ها - که آقای موسوی لاری مسوولیت آن‌ها را بر عهده داشته‌اند - براساس قانون بوده است؟

انتظار از اعضای شما به عنوان افرادی که داعیه‌ اخلاق‌گرایی در سیاست را دارید٬ آن است که صادقانه با مردم برخورد کنید. هیچ شخص و گروهی٬ موظف و مکلف به حمایت از جنبش سبز  نیست. هیچ حزب و دسته‌ای را نمی‌توان با استفاده از زور٬ به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات٬ مجبور کرد. اما اخلاقی‌تر آن است که در چنین حالتی٬ از اعتبار خود و تشکل متبوع‌تان مایه بگذارید و نه رهبران جنبش سبز. پیش‌شرط‌های حضور در انتخابات برای آنان که دل در گروی جنبش سبز دارند٬ پیش از این توسط مهدی کروبی و میرحسین موسوی اعلام شده است.

ما انتظار داریم که تحول عظیمی که در دو سال گذشته در کشور رخ داده٬ رویه و روند برخی رفتارها را تغییر دهد. انتظار نداریم که هم‌چون سال ۸۴وزیر کشور با آقای مهدی کروبی از تقلب در انتخابات سخن بگوید و زمانی که با رهبر جمهوری اسلامی محشور است٬ مهدی کروبی را به توهم متهم کند. انتظار امروز جامعه ایران آن است که همه آنانی که دستی بر آتش سیاست دارند٬ تحول اخلاقی رخ داده در جامعه طی دو سال گذشته را درک نمایند.

امضا کنندگان این نامه، ضمن اعتراض شدید به رویه تشکل متبوع شما در چند ماهه پس از بازداشت رهبران جنبش سبز، و موضع گیری هایی که بیشتر بوی منفعت گرایی شخصی و حزبی دارد، تا مصلحت گرایی جمعی، از شما می خواهند که کاری نکنید تا شایعاتی که درباره خشنود بودن برخی از بازداشت موسوی و کروبی به گوش می‌رسید٬ درباره شما مصداق پیدا نماید. از تشکل شما بواسطه ادعای همراهی با آقایان موسوی و کروبی، که یکی دبیرکل سابق تشکل تان بوده و دیگری نامزد مورد حمایت تان در انتخابات انتظار داریم که اقدام عملی جهت رفع حصر ایشان صورت دهید. اما اگر بنا به هر دلیلی راه آینده خود را خارج از اسلوب هایی که موسوی و کروبی ترسیم کرده اند، می دانید، تقاضامندیم که از حساب جنبش سبز، خرج منفعت طلبی های گروهی خود ننمایید و به صراحت اعلام نمایید که راه و حساب آن مجمع، سوا از راه موسوی و کروبی و حساب جنبش سبز است.

جنبش سبز در دو سال گذشته حداقل ۷۰ شهید تقدیم آزادی این ملت کرده و هزاران نفر از هواداران این جنبش در بدترین شرایط بازداشت و شکنجه شده اند و حتی در داخل زندان ها از مبارزه با حکومت جور و ظلم دست نشسته اند. اگر هنوز وجود جنبش سبز را انکار نمیکنید و خود را جزیی از آن میدانید، از جنابان عالی انتظار حمایت عملی داریم. بدیهی است همگان به توان شما در همراهی آگاهی دارند، لذا انتظار از شما بسان انتظار از موسوی و کروبی در حضورهای خیابانی نیست - چرا که آن زمان که هنوز به وجود جنبش سبز اذعان داشتید٬ همراهی نکردید، اکنون که گویا وجودش را نیز به رسمیت نمی شناسید، همراهی فیزیکی تان پیش کش - ولی انتظار از تشکل شما به عنوان مسوولان سابق همین حکومت و شریک در مظالم و مصایب رفته بر این ملت، بیشتر از آن خواهد بود که چند جمله دوپهلو در سایت های خود بگذارید.

دیر نیست روزی که در ایران نیز مردم با نیروی خود٬ دموکراسی را برقرار کنند٬ همانگونه که میر حسین گفته بود :“روز خشم” و روزهای غضب ملی اجتناب ناپذیر می شود. فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.»، اما امیدواریم ما و شما در زمره آنانی باشیم که موسوی و کروبی در وصفشان گفتند: "در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست."
امضاکنندگان: 
1.     http://spinooza.blogspot.com/  (اسپینوزا)
2.     http://arashbahmani61.blogspot.com/ (مرثیه‌های خاک)
3.     http://akarim8808.blogspot.com/  (وبلاگ گاه‌نوشته‌های آکریم )
4.     http://onlymehdi.wordpress.com/  (مهدی سحرخیز)
5.     http://alirezarezaee1.blogspot.com/  (علی‌رضا رضایی)
6.     https://farshadm.wordpress.com/  (فرشاد محمدی)
7.     http://nasimeazadi.wordpress.com/  (وبلاگ نسیم آزادی)
8.     http://www.shahabaddin.com/  (شهاب شیخی)
9.     http://nikomakhus1.blogspot.com /  (نیکوماخوس)
10.  http://kavehkermanshahi.blogspot.com/  (کاوه کرمانشاهی)
11.  http://mohsenmousavi.blogspot.com/  (محسن موسوی)
12.  http://khizesh2009.blogspot.com  (وبلاگ خیزش)
13.  http://sabzintan.blogspot.com/  (وبلاگ سبزین تن)
14.  http://bhrngi.blogspot.com (وبلاگ بهرنگی)
15.  http://behzad-fathi.blogspot.com/  (بهزاد فتحی)
16.  http://sarnameh.wordpress.com (وبلاگ سرنامه)
17.  http://omidfardadk.wordpress.com/  (امید فردا)
18.  http://leviathank.wordpress.com (لویاتان)
19.  http://tavazon.blogspot.com  (وبلاگ فرخ توازن)
20.  http://iran-democracy1987.blogspot.com  (وبلاگ دموکراسی)
21.  http://alireza222.blogspot.com  (وبلاگ زیر پوست شهر)
22.  http://illia-z.blogspot.com  (وبلاگ یادگاری)
23.  http://kabouk.wordpress.com/  (وبلاگ کابوک)
24.  http://www.mehdimixer.blogspot.com/  (وبلاگ سی خرداد)
25.  http://zaminegerd.blogspot.com/  (وبلاگ زمین گرد است)
26.  http://araaamnameh.wordpress.com/  (وبلاگ ارام‌نامه)
27.  http://cyrusofgreat.wordpress.com/  (وبلاگ یادداشت‌های یک آتئیست)
28.  http://tabriz26.wordpress.com/  (وبلاگ نوشته‌هایی از تبریز)
29.  https://cometoisland.wordpress.com/  (وبلاگ جزیره‌ای به نام ایران)
30.  http://melodi-not.blogspot.com/  (وبلاگ ملودی)
31.  http://armaanesabz.blogspot.com/  (وبلاگ آرمان سبز)
32.  http://darvishshirazi.persianblog.ir/  (وبلاگ محکوم به عشق وطنم)
33.  http://Yuyop.blogfa.com  (وبلاگ کلاغ سیاه قصه‌های دور)
34.  https://tohirow.wordpress.com/  (وبلاگ یک فکر)
35.  http://miralisabzineh3.wordpress.com  (وبلاگ میرعلی سبزینه)
36.  http://salamsabz.blogdoon.com  (وبلاگ رنگ سبز)
37.  http://bohtanetariki.blogspot.com/  (وبلاگ بهتان تاریکی)
38.  http://sarazarkoob.wordpress.com/  (سارا زرکوب)

Posted via email from Onlymehdi

Monday, July 11, 2011

اینجانب عیسی سحرخیز

جناب آقای دکتر احمد شهید

با سلام،

اینجانب عیسی سحرخیز، از زندانیان سیاسی بازداشت شده در پی کودتای انتخاباتی سال 2009، که با گذشت نیمی از دوران محکومیت، اجازه برخورداری یک روزه نیز از حق قانونی خود در استفاده از مرخصی، حتی جهت درمان پزشکی خویش  نداشته ام، می باشم

جناب آقای احمدی شهید!

 شنیدن خبر انتخاب شما به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل  در ایران، سبب دلگرمی من و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی شده است، چرا که امید داریم شما بتوانید  اوضاع اسف بار زندان های جمهوری اسلامی را به جهانیان منعکس نمایید و ندای مظلومیت من و هم بندانم را به جهانیان برسانید.

جناب آقای احمد شهید!

 آنچه امروز در زندان های جمهوری اسلامی میرود، جنایت علیه بشریت است و چیزی کمتر ازاقدامات ضد انسانی استالین در اردوگاه های کار اجباری سیبری ندارد. این اقدامات مختص زندانیان سیاسی نیست، و شرایط زندگی زندانیان عادی نیز کم از فاجعه ندارد. حتما مرگ ناگوار هدی صابر، زندانی اعتصاب غذا کرده، در اثر ضرب و شتم زندان بانان را شنیده اید و قبل تر نیز از جزییات مرگ محسن دگمه چی خبر دار شده اید. حتما مختصری از جزییات پرونده پزشکی اینجانب نیز آگاهی دارید و خود مطلع هستید که حتی اجازه بستری شدن بنده و مداوا در یک بیمارستان را نمی دهند. پس به ذکر جزییات نخواهم پرداخت. اما هدف از نگارش این سطور آن بوده که به شما گوشزد نمایم که اوضاع آن چنان نابسامان است که هر آن می توان انتظار وقوع رویدادهای دلخراش دیگری را داشت. چرا که امروز بر من و دیگر هم بندانم آشکار و بدیهی است که استراتژی این نظام، کشتن بی صدا و تدریجی زندانیان معترض است. آن ها عامدانه تصمیم دارند که ما را نابود کنند و مرگ خاموش ما را تدارک دیده اند، چون از زنده بودن ما، حتی در پشت این دیوارها و میله ها می ترسند

اما شما به حکم انسانیت، و به حکم مسئولیتی که بر شما تفویض شده است، تعهد دارید که هر آنچه در توان دارید، بکار ببندید، تا سریع تر افکار عمومی دنیا را نسبت به  اقدامات شنیعی که در پشت این دیوارها می گذرد خبر دار کنید. امیدوارم که متوجه ارزش پربهای زمان در این مورد باشید و بدانید که هرگونه تاخیر در این اقدام،  محصولی جز مرگ دیگر زندانیان سیاسی نخواهد داشت.. لذا از شما انتظار دارم که هر چه سریع تر جهت مسافرت به ایران اقدام نمایید و در این مهم، تاخیری نداشته باشید. چنانچه حاکمیت از ورود شما به کشور و ملاقات با زندانیان سیاسی ممانعت به عمل آورد، خود به تنهایی طشت رسوایی حاکمیتی خواهد بود که همه چیزش بر دروغ بنا شده است.


عیسی سحرخیز

تیر 1390

رجایی شهر

Letter.doc Download this file

Posted via email from Onlymehdi